سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
دلتنگی های بابونه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بابونه

من بر عکس اسمم توی زمستان بالا آمدم .سردمه و به گرمای وجود شما دوستان نیاز دارم تا بتوانم با نوشتن سرمای وجودم را از بین ببرم که اگر همینطور پیش برود توی این شدت سرما دیگر قد نمی کشم و بدست فراموشی سپرده می شوم مثل همه ی انهایی که زیر پای پاییز و زمستان له شدند و کسی نبود به ندای درونشان گوش دهد.دستهای مهربانتان را رو بر روی برگهای نازگ و مخملی من بکشید تا شاید بتوانم  حرفی بزنم چیزی بنویسم  ،نوشته ای -هذیانی .منتظر بمونم ؟

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( شنبه 89/11/9 :: ساعت 11:7 صبح )

»» دلتنگم

دلتنگم برای بابونه که روزی اینهمه شاداب بود!!!!!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( شنبه 89/11/9 :: ساعت 11:5 صبح )

»» پرواز کن

سالها فکر می کردم سیگاری هستم که می سوزم تا  به نیستی برسم

اکنون بعد از سالها فهمیدم سیگاری بودم که دیگران بی آنکه بخواهم مرا سوزاندند

 تو نیز خواهی سوخت اگر پرواز را نیاموزی  یعنی چی؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( جمعه 89/11/8 :: ساعت 10:12 عصر )

»» بارکج

یادم می آید آغاز این بار کج را

 

که مادرم می گفت به منزل نمی رسد.

اما یادت بماند پایانش را

و  آغاز دیگر مرا...

دیگر قورباغه هفت تیر نمی کشد. 

 تهران بهشت نیست و من ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( جمعه 89/11/8 :: ساعت 7:53 عصر )

»» بی تو

  دلم پر میزند برای دیدن خودم.

         خودی که تاکنون نیافته بودمش  .

         بی تابم  

        بی تاب حضور تو 

        حرمتت را نگه می دارم

         که با تو پا به دنیای حقیقی درونم گذاشتم

     چقدر زیبا زخمهای درونم را باز می کنی و

          نمک می پاشی بر رویشان تا

         از گند زدن نجاتم دهی.

        من تو را یافتم چقدر دیر و چقدر با شکوه.

        دریدم پیله ی حقارتی را  

        که سالها درونش خویش را نهان کرده بودم .

         چقدر بی تو بی تابم.

     هر روز منی تازه می یابم

         ای وجود هزار جزیره

       ای خود من که در نبودت

این همه سال بی تاب بودم

رهایم نکن

پروازم ده

تا پرنده با تو پرواز را به خاطر آورد. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( جمعه 89/11/8 :: ساعت 7:53 عصر )

»» برای تو که در شب های تنهایی تنها رفیق شفیقم بودی

 

سالهاست با درد جانکاهی

 

که درونم رخنه کرده

تنها در سکوت گریستم

و تو را آواز خواندم.

و تو مرا آواز می خواندی و من صدایت را نمی شنیدم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بابونه ( جمعه 89/11/8 :: ساعت 7:52 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بابونه
دلتنگم
پرواز کن
بارکج
بی تو
برای تو که در شب های تنهایی تنها رفیق شفیقم بودی

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 3114
» درباره من

دلتنگی های بابونه
بابونه
بهار که می شود می شکفم . دلنوشته هایم را برای شما می نویسم که با شما زمستان را به امید بهار پشت سر یگذارم و سبز باشم در شب رویش گلبرگ بهار.

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب